eshghe payan napazir...

وعشق و عشق و عشق ...

درباره من
آخخخخ..... چی میشه گفت جز *عشق وعشق وعشق .......*
منوی اصلی
تازه ترین مطالب
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
نویسندگان
لینکدونی
پیوندها
قالب های کافه اسکین
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

با تبادل لینک موافقی؟؟؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان eshghe payan napazir... و آدرس eshghe-payan-napazir.LoxBlo g.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





طراح قالب
امکانات
 RSS 

POWERED BY
LoxBlog.COM

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 76
بازدید کل : 19621
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 76
بازدید کل : 19621
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1

گر انسان عاشق نباشد ، نمی تواند زندگی کند.

عشق به خورشید ، به دلیل روشنایی اش.

عشق به خود ، به دلیل روح بزرگ خود.

عشق به مادر و پدر که خدایان دومش هستند.

عشق به لباسی که می پوشد برای این که او را از شرم باز دارد.

عشق به آسمان زیرا به او اجازه می دهد که در زیرش زندگی کند.

عشق به برگ های خشک ، به دلیل بزرگیشان ، زیرا برای نوازش گوش تو حاضر به شکستن

  می شوند.

عشق به مهتاب ، زیرا به تو امید میدهد که روشنایی پس از آن می آید.

و شاید عشق به همنوع...

و عشق به خداوند ، زیرا به تو اجازه می دهد که صبح از خواب برخیزی و دوباره می توانی

 خورشید را ببینی...

و همین که میتوانیم عشق بورزیم ، خود دلیل قاطعی است ، که خداوند وجود دارد.

پس خداوند هست ... ما هستیم... عشق هست

 کسی که پر از عشق است، پر از خود خداست.

خدا همین جا در خانه است؛

این ما هستیم که برای قدم زدن بیرون رفته ایم

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:59  توسط farzaneh 

چند تا جمله ...

باد می وزد …

میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی

تصمیم با تو است . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 

زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن . .. .
 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت

و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . .
 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 

خوب گوش کردن را یاد بگیریم…

گاه فرصتها بسیار آهسته در میزنند . . .
 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 

اگر یک روز هیچ مشکلی سر راهم نبود ، میفهمم که راه را اشتباه رفته ام . . .

 

 

مهم بودن خوبه ولی خوب بودن خیلی مهم تره . . .
 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 

فراموش نکن قطاری که از ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد

ولی راه به جائی نخواهد برد . . .
 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 

انتخاب با توست ، میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان

یا بگوئی : خدا به خیر کنه ، صبح شده . .
 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 

زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . .

 

سبز باشید

 

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:38  توسط farzaneh 

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:35  توسط farzaneh 



خودت که باشی پروازم مفهوم دیگری دارد
من با تو ؟..... وای حس عجیبی دارد
دنیا را رها میکنم،با غم ها خواهم جنگید
جانم را سپر چشمانت میکنم بی هیچ تردید
من با تو ؟....وای، سر از پا نخواهم شناخت
سجده ها میکنم خدا را، که راهمان را عشق ساخت
من با تو ؟.... به جز این دگر هیچ نمی خواهم
من باشم و تو و عشق، تا ابد با هم

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:33  توسط farzaneh 



یک شبی راز دلم را به تو خواهم فهماند
وبه تو میگویم تا ابد با دل تو خواهم ماند
در خیالم سالهاست،با دلت همراهم
گر به عشقت نرسم،از خودم بیزارم
ترس و دلشوره و یأس، با دلم همراهند
آنچنان دور و برم میرقصند ، که مرا دور ز تو میدانند
روزی این سفره ی دل، پیش تو باز کنم
در هوایت عاشقانه ... با تو پرواز کنم . . . . .
(شب امید)

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:31  توسط farzaneh 

my eye

چشمان من تا همیشه به جاده ای می نگرد که روزی روز هایمان از آن گذشت

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:29  توسط farzaneh 



+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:27  توسط farzaneh 

از تنها زندگي كردن خسته ام سوال كردم از خدا ولي جوابمو نگرفتم  بي اون نميخوام ديگه زنده بمونم خسته ام اي ستاره درخشان شبهاي تاريك شبهايم تو كمكم كن كه فقط تو باشي كنارم آروم ميگيرم از زندگي خودم كه پاياني ندارد خسته شدم.

انگار يه بغض نشكسته داره قلبمو پاره پاره ميكنه  نميدونم بايد چه كار كنم دردمو به كي بگم   طفلي دل من كه شد پاره پاره خسته شدم كاش يه گوشه بميرم شايد بتونم كمي آروم بگيرم.

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:24  توسط farzaneh 

خدایا....عشق را به کسانی بده که لایق آن هستند....نه تشنه آن..

زیرا تشنه روزی سیراب خواهد شد!!!

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:22  توسط farzaneh 

چقدر سخته

کسي رو که دوستش داري نتوني بهش بگي که دوستش داري وچقدر

بده که کسي تورو دوست داشته باشه واينو نتونه بهت بگه

 

چقدر سخته

تو خيالت ساعتها باهاش حرف بزني اما

وقتي ديديش هيچ چيزي بجز سلام نتوني بگي

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:16  توسط farzaneh 

اينجا يکي براي خودش تار ميزند ، اينجا يکي از عاشقيش جار ميزند ، اينجا غريبه ها همگي آشناتر اند ، روياي دوست بر در و ديوار ميزند ، لب ها به زور رژ همگي سرخ و رنگي اند ، دلبر به جاي گل به سرش خار مي زند ، حاکم براي عشق خودش حکم ميکند به مرگ ، دل را به جرم عاشقي اش دار مي زند

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:6  توسط farzaneh 

ه یادت که میافتم گریه ام میگیرد و این یعنی هنوز دوستت دارم. تو در دلم پایانی نداری پایان تو آغازی دوباره است. صدایم با بغض درگیر است و چشم هایم با اشک. من این بی تو بودن را با بغض و اشک جشن میگیرم

و این جشن ها یعنی هنوز ندارمت

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:4  توسط farzaneh 

به ماه نه، به گل نه، به دنیا نه، به هوا شبیهی 

اگر باشی زنده ام 

اگر نباشی  . . .

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:1  توسط farzaneh 

I wish I was your lover كاش معشوق تو بودم

You know I got this feeling that I just can’t hide میدونی یك احساسی دارم كه نمی تونم پنهان كنم

I try to tell you how I feel سعی می كنم كه بهت بگم احساسم چیه

I try to tell you about I’m me سعی می كنم كه بهت بگم ولی من

Words don’t come easily كلمات به آسانی نمی آیند

When you get close I share them وقتی تو نزدیك می شی او نا رو تقسیم می كنم

I watch you when you smile من تماشات می كنم وقتی تو لبخند می زنی

I watch you when you cry من تماشات می كنم وقتی تو گریه می كنی

And I still don’t understand و من هنوز نفهمیدم

I can’t find the way to tell you راهی رو برای گفتن پیدا نكردم

I wish I was your lover ای كاش معشوق تو بودم

I wish that you were mine ای كاش تو مال من بودی

Baby I got this feeling عزیزم من این احساس دارم

That I just can’t hide كه نمی تونم پنهانش كنم

Don’t try to run away سعی نكن فرار كنی

There’s many thing I wanna say خیلی چیزهاست كه باید بهت بگم

No matter how it ends فرقی نمی كنه چطوری تموم بشه

Just hold me when I tell you فقط به من گوش كن وقتی كه بهت می گم

I wish I was your lover ای كاش معشوق تو بودم

I wish that you were mine ای كاش تو مال من بودی

Baby I got this feeling عزیزم من این احساس دارم

That I just can’t hide كه نمی تونم پنهانش كنم

Oh I need is a miracle چیزی كه من می خوام یك معجزه است

Oh baby all I need is you عزیزم همه ی چیزی كه من می خوام
تویی

All I need is a love you give همه ی چیزی كه می خوام یك عشقی است كه تو به من بدی

Oh baby all I need is you عزیزم همه ی چیزی كه می خوام تویی
Baby you عزیزم تو I wish I was your lover ای كاش معشوق تو بودم

I wish that you were mine ای كاش تو مال من بودی

Baby I got this feeling عزیزم من این احساس دارم

That I just can’t hide كه نمی تونم پنهان كنم

I wish I was your lover ای كاش معشوق تو بودم

I wish that you were mine ای كاش تو مال من بودی

Baby I got this feeling عزیزم من این احساس دارم

That I just can’t hide كه نمی تونم پنهانش كنم


I wish I was your lover ای كاش معشوق تو بودم

I wish that you were mine ای كاش تو مال من بودی

Baby I got this feeling عزیزم من این احساس دارم

That I just can’t hide كه نمی تونم پنهان كنم

Just wanna be your lover فقط می خوام كه معشوق تو باشم

Just wanna be the one فقط می خوام تنها (یكی ) باشم

Let me be the lover بذار معشوقت باشم

Let me be the one بذار تنها ( یكی ) باشم
+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:47  توسط farzaneh 
 

کدوم انگشتتو بیشتر دوس داری؟

 

بطور دقیق به انگشتان دستان خود نگاه کرده اید؟                                                                  

تا به حال فکر کرده اید که به کدام یک علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟                                            

با دقت نگاه كنید و بگید که کدام انگشت را بیشتر دوست دارید، سپس توضیح مربوط به آن را بخوانید.

 
 

انگشت شماره 1
این انگشت نماد مسایل مادی و ثروت است و كسانی كه این انگشت را انتخاب می كنند ،
اقتصاد دانان خوبی هستند و معمولا از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارند .


انگشت شماره 2
این انگشت نماد کار می باشد و اشخاصی که به این انگشتاهمیت بیشتری می دهند
انسانهای کاری هستند و بطور كلی وجدان کاری خوبی دارند و موفقیت زیادی در كارها دارند .



انگشت شماره 3
این انگشت میزاناهمیت به خود فرد را نشان می دهد ، افرادی كه این انگشت را انتخاب
می كنند ، در مورد همه چیز اول به خود اهمیت داده و تا حدودی خودپرست و خودخواه هستند .



انگشت شماره 4
این انگشت نماد محبت و عشق است و كسانی كه این انگشت را انتخاب می كنند ،
انسانهای احساساتی و عاطفی هستند و همواره به دنبال محبت و خوشحال كردن دیگران هستند .

انگشت شماره 5
این انگشت نماد خانواده و فرزند هست و كسانی كه به این انگشت علاقمند هستند ،
افرادی هستند كه به خانواده پایبند بوده و به زندگی مشترك و بطور كلی روابط بین افراد
اهمیت می دهند .

من انگشت شماره  4 رو بیشتر دوست دارم.

+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:38  توسط farzaneh 

اخرین لحظه دیدار


در اخرین لحظه دیدار به


چشمانت نگاه کردم و


گفتم بدان اسمان قلبم


با تو یا بی تو بهاریست


همان لبخندی که توان را


از من می ربود بر لبانت


زینت بست.


و به ارامی از من  فاصله


گرفتی بی هیچ کلامی.


من خاموش به تو نگاه می کردم


و در دل با خود می گفتم :ای کاش این قامت


نحیف لحظه ای فقط لحظه ای  می اندیشید که


اسمان بهاری یعنی ابر


باران رعد وبرق و طوفان


ناگهانی


و این جمله ،جمله ای


بود بدتر از هر خواهش


برای ماندن و تمنایی


بود برای با او بودن.

+ نوشته شده در  یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:41  توسط farzaneh 

گذشت زمان برای آنان که در انتظارند بسیار کند  


برای آنان که می هراسند بسیار تند  


برای کسانی که زانوی غم به بغل می گیرند بسیار طولانی  


و برای کسانی که سرخوشندبسیار کوتاه است  


اما برای کسانی که عشق می ورزند  


آغاز و پایانی نیست و زمان تا ابدیت ادامه دارد .

  

+ نوشته شده در  یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:38  توسط farzaneh 

قابل توجه m

من نه با کسی پدر کشتگی دارم نه دشمنی.اگرم کاری میکنم یا حرفی میزنم واسه اینه که در برخی مواقع برای برخی اهداف به صلاحه

منم نمیخوام کسی ازم ناراحت باشه

+ نوشته شده در  یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:34  توسط farzaneh 

این آهنگو یکی دوستام دوست داره!منم بدم نمیاد ازش.یه جایی دیدمش گفتم بزارمش تو وب.امید وارم شما هم خوشتون بیاد

بسه با چشمات تو به آتیش نکش خونم رو
من تورو کم دارم و تو دل دیوونم و

اگه یه روزی برسه من و تو قدر هم و بدونیم
یا که تو لحظه های سخت کنار هم بمونیم
اگه ترکم می کنی نگو کار سرنوشته
یه روز اگر لج نکنیم دنیا مث بهشته
بسه با چشمات تو به آتیش نکش خونم رو
من تورو کم دارم و تو دل دیوونم و

کافیه از تو قلبت این کینه ارو بندازی دور
اونوقت دیگه مال همیم، چش حسودامون کور
چرا میگی خوشبختی دنبال دیگرونه
چرا راه دور بریم، عشق کنارمون

اگه یه روزی برسه من و تو قدر هم و بدونیم
یا که تو لحظه های سخت کنار هم بمونیم
اگه ترکم می کنی نگو کار سرنوشته
یه روز اگر لج نکنیم دنیا مث بهشته
تو که هرچی گفتی، گفتم چشم قبوله
تو هم بزن غرورت و بشکن مگه شاخ قوله


تقدیم به ... عزیزم

+ نوشته شده در  یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:30  توسط farzaneh 

  • جز تو
  • کی می تونه عزیز من باشه
    کی می تونه عزیز من باشه
    کی می تونه عزیز من باشه

    جز تو
  • کی می تونه عزیز من باشه
    کی می تونه تو قلب من جا شه
    مگه میشه مثل تو پیداشه
    همه چیزم؛ وای عزیزم

    جز من
    کی واسه دیدن توحریصه
    اسم تو رو قلبش مینویسه
    گونه هاش از ندیدنت خیسه
    همه چیزم؛ وای عزیزم

 

  • تو نباشی
    بی قرارم
    بد می بینم
    بد میارم

    بی تو، من
    حس ندارم
    سر به زیرم
    گوشه گیرم
    کاش بمیرم

+ نوشته شده در  پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:,ساعت 20:40  توسط farzaneh 


من عاشق یه آهنگیم.متنشو واستون مینویسم .خیلی قشنگه(من آهنگایی رو دوست دارم که متنش متناسب با اوضاع خودم باشه این آهنگم تا حدود زیادی مناسب حال خودمه-اون قسمتایی که قرمزه حرف دل خودمه و اون قسمتایی که سبزه واقعا اتفاق افتاده)

 

*نمیدونم چیشد که اینجوری شد           نمیدونم چند روزه نیستی پیشم

 اینارومیگم که فقط بدونی                دارم یواش یواش دیوونه میشم

 تا کی به عشق دیدن دوبارت            تو کوچه ها خسته بشم بمیرم

 تا کی باید دنبال تو بگردم               از کی باید سراغتو بگیرم

 قرارنبود چشمای من خیس بشه         قرار نبود هرچی قرار نیس بشه

 قرار نبود دیدنت آرزوم شه              قرار نبود که اینجوری تموم شه

 یادت میاد ثانیه های آخر                 گفتی میرم اما میام به زودی

 چشمامو بستم نبینی اشکمو              چشمامو وا کردمو رفته بودی

 قرار نبود منتظرت بمونم                قرار نبود بری و برنگردی

 از اولش کنار من نبودی                 آخرشم کار خودت رو کردی

 قرار نبود چشمای من خیس بشه         قرار نبود هرچی قرار نیس بشه

 قرار نبود دیدنت آرزوم شه              قرار نبود که اینجوری تموم شه*

 

+ نوشته شده در  پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:,ساعت 11:26  توسط farzaneh 

،یک پنجره

 

هزار خاطره…

 

هوای اینجا خوب است

 

هوای اینجا همیشه خوب بوده…

 

اینجا که من هستم

 

نهایت منم!

 

آغازم و پایان

 

منم و یک پنجره

 

منم و یک پنجره و هزار خاطره…

 

حرفی نیست

 

و اگر باشد...

 

+ نوشته شده در  چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:32  توسط farzaneh 

ای بلبلان سرگشته ٬ ای پرندگان بی خانمان ٬ بیایید با دل من هماهنگی کنید شما هم ترانه ی غم بسرایید ...



آنگاه که دشت و کوهسار جامه ی گل نگار رجبیه برتن و پیر می کنند . آنگاه که درختان برای جشن رجب خود را به نیکوترین و با شکوه ترین زیورها می آرایند و همگان از غصه ها و غم های جانکاه دست بر می دارند و با شاخه های پر گل و در برابر لاله های نوین خود می نشینند و برای بوته های گل سرخ یاقوت گون نغمه ی شادی از دل بر می کشند ٬ صد آه وهزاران افسوس که غم و اندوه من پایان پذیر نیست ... آری این منم که تا ابد بی پدر خواهم بود ...



ای ابرهای سبک پی که دمی از پرتو خورشید همچون دوشیزگان پر آزرم گلگون می شوید و گاهی در دریای پر گهر آسمان همچون زورقی سفید فام به نظرم می آیید بیایید به همدردی دل تنگم سر در هم آرید و سیل آسا اشک از دیده بیفشانید . باغبان طبیعت به پاس این همه گهرهای گرانبها ٬ خرمن ها از خوشبوترین و دل انگیزترین هدیه ها و گلهای بهاری به شما پیشکش می کند ولی من اگر سیل از اشک دیده فراهم کنم سر به خاک آسوده ام ... این منم که تا ابد برای پدر سرگشته خواهم بود ...



ای جویبار با من هم داستان شو ... مویه کنان ٬ شیوه زنان ٬ از فراز سنگ ها و از این دره ها ٬ از راه های پر پیچ و خم بگذر ... سنگ بر سینه زن و برو که به پاداش این رنج های دلخراش روزی در آغوش نرم دلپذیر دریای پر چین و شکن نیلی رنگ جای خواهی گرفت ولی دریغا که من برای همیشه از آغوش گرم و پرحرارتی به دور افتاده ام ... من دیگر پدر ندارم تا با مهر و محبت سرشار مرا به سینه ی فراخ و مردانه اش بفشارد ...



ای ماه تندتر گام بردار تا چند خیره خیره در دیدگان اشک آلودم می نگری ! برو و در آغوش آن افق سر بلند چون کودکی ناز پرور بخواب و این شب پر درد و الم را بر من کوتاه گردان و خوش باش که شب های دیگر باز هم از افق خاور سر بر می آوری ... ولی افسوس که خورشید سعادت آسمان زندگی من برای همیشه غروب کرده و صد افسوس که با این همه گریه ها و ناله های من هرگز سر از خواب گران بر نخواهد داشت ...



ای پرندگان سحرخیز که بامدادان پیش از آن که دوشیزه ی آسمان سر از بالین افق بردارد با نوای شورانگیز خود مرا از خواب بر می انگیختید ٬ ای نسیم صبحگاهی که نیکوترین و شورانگیزترین عطرها را برای خوشایند دل من از گلزار بر می گرفتی و با وزش دلپذیرت گیسوانم را شانه می زدی اکنون بروید ٬ دست از من بردارید و بگذارید بخواب ابد فرو روم .من آن عزیزی را که به مهرش سر از بالین بر می داشتم از دست دادم . شما را به خدا بروید . از این پس طره ی گلهای چمن را بیارایید که من دیگر پدر ندارم تا بر گیسوانم شانه و بوسه زند ...



ای بنفشه های خوشبو ٬ ای سرخ گلهای دلفریب ٬ بروید برای وصف زیبایی های خود دلی دیگر بجویید دل زیبا پرست من تا واپسین دم زندگی از مرگ پدری عزیز داغدار خواهد بود ...



اما تو ای نسیم بلند پرواز ٬ بیا و از این پس برای تسکین دل شکسته و غمبار من مرهمی بپرداز . بیا ای پیک آسمان ها بدان جا که آرامگاه روح عزیزم هست پرواز گیر و پیام مشتاقانه ی مرا به پدرم برسان و بگو فرزند دل شکسته ی تو از مسافتی دور از آن تیره ی خاکدانی که زمینش می نامند بر گونه تو که همیشه گلگون بوده و هست ٬ بوسه میزند و تا آنگاه که جان در بدن دارد شقایق های خوشرنگ روییده بر خاک مزارت را با اشک دیده آبیاری خواهد کرد ...
+ نوشته شده در  چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:22  توسط farzaneh 

 تو نظر سنجی وب شرکت کنید

نتیجش واسم مهمه

مرسی

+ نوشته شده در  چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:11  توسط farzaneh 

چرا بعضیها دم از عشق میزننو...

چرا جلو رومون میگن دوست دارم هرکار بخوای میکنم ولی اونور قضیه یه کار دیگه انجام میدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

شایدم منو خر فرض میکنن!شایدم عشقشون عشق نیست!

تا حالا چندین بار بخشیدم ولی...

یکی به من کمک کنه

خواهشا

بای

+ نوشته شده در  چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:3  توسط farzaneh 

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می

 کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک

 تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا

 موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو
دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم

با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص

دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین

عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم

خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش

فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای

عشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب

بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری

برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم

بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق

یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد

باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم

موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این

مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست

عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو

می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می

کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم

که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم

بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی

حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع

غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام

فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم

من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما

توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من

زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش

دوستدار تو (ب.ش)

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم

گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم

مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی

از بستگان

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد 

                         

+ نوشته شده در  چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:52  توسط farzaneh 

سلام

امروز فهمیدم یکی دوستام خواب دیده که به عشقم که الان مسافرته زنگ زده و گفته چرا نمیاین ؟این فرزانه به خاطر دوری شما همش گریه میکنه و همش میره جاهایی که شما اونجا بودید و ...     

عشق منم بهش گفته تا دو هفته دیگه بر میگردم و مواظب دوستت(من)هم باش

خداکنه حداکثر تا دو هفته دیگه برگرده

خوابی که دوست من دیده بیشتر از ایناس و اگه بگم میشه چیزای بیشتری رو توش درآورد اما حیف که همه چیزو نمیشه گفت

واسم دعا کنید

بای

+ نوشته شده در  سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:,ساعت 22:17  توسط farzaneh 

اینو میزارم واسه بعضی ها که...

جدول زمان تعبير شدن خوابها بر حسب ساعت

ساعت 6-10 شب :
رؤيا نزديک مغرب درست نيست و تعبير ندارد، زيرا از پري شکم است تا يک سوم از شب هم بي تعبير است.

ساعت 10 شب تا 2 صبح:
در نيمه شب اگر خواب بين دچار امتلاء نباشد ، خواب از يک سال تا 50 سال تعبير مي شود.

ساعت 2 صبح تا 5/4 صبح
در يک سوم آخر شب خواب صحيح است و از 15 روز تا دو ماه و تا يک سال تعبير مي شود.

ساعت 5/4 صبح در سپيده دم
از يک هفته تا يک ماه تعبير مي شود.

ساعت 5/4تا 6 صبح پس از سپيده دم
از يک روز تا يک هفته تعبير مي شود.

ساعت 6 صبح
در بر آمدن خورشيد همان روز تعبير شود.

ساعت 10 صبح تا 15 روز و در هنگام اذان ظهر تا يکي 2 روز. تعبير مي شود.

جدول زمان تعبير شدن خوابها بر حسب روز هاي ماه شمسي:

در روايت ازسلمان فارسي (ره):

روز 6 ام ماه : بعد از يک يا دو روز تعبير مي شود.

روز 9 ام ماه : همان روز تعبيرش ظاهر مي شود.

روز 11 ام ماه شمسي : بعد از 20 روز.

روز 13 ام ماه : بعد از 9 روز تعبير مي شود.

در روز 14 ام ماه بعد از 26 روز.

در روز 15 ام ماه : بعد از 3 روز.

در روزهاي 28 ام، 29 ام و 30 ام ماه شمسي ، تعبيرش در همان روز پيدا مي شود.

خواب خوب و بد در ماه هاي قمري:

ماه ربيع الاول : برکت وشادي در خواب ها پيدا مي شود.

ماه ربيع الثاني: خواب خوب دير تعبير مي شود و خواب بد زود تعبير مي شود.

جمادي الاول خريدو فروش نکند.

جمادي دوم : خواب خوب دير تعبير مي شود.

ماه رجب : گشايش ابواب خير است- و خواب بد را به خوبي تعبير کن که خلاف ندارد.

ماه شعبان : رؤيا رشته هاي بسيار دارد و از آن خير بسيار بر آيد و خواب بد تعبير نمي شود.

رمضان : در هاي سختي و هرزگي بسته است و خواب خوب زود تعبير مي شود و خواب بد تعبير ندارد.

شوال : خواب بد و غم زود تعبير مي شود ، از آن بر حذر باش.

ذيقعده : فقط خواب سفر را سفر نکن .

ذيحجه : خواب سفر را سفر کن.دنبال کار ها را بگير که ماه مبارکي است.

+ نوشته شده در  یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:,ساعت 20:39  توسط farzaneh 

به راستی عشق چه زیباست ، این طور نیست.؟

اگر واقعا عاشقش باشی ، آرزوهایتان آرزوهای اوست
.

اگر واقعا عاشقش باشی
، واژه تنهایی برایتان بی معناست .

اگر واقعا عاشقش باشی
، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

اگر واقعا عاشقش باشی
، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

اگر واقعا عاشقش باشی
، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، هر چیزی را که متعلق به اوست،دوست دارید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

اگر واقعا عاشقش باشی
، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

اگر واقعا عاشقش باشی
، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .

اگر واقعا عاشقش باشی
، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

اگر واقعا عاشقش باشی
، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .

اگر واقعا عاشقش باشی
، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .

اگر واقعا عاشقش باشی
، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .

اگر واقعا عاشقش باشی
، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست .

حالا تو هم مثل من واقعا عاشقی...؟

 

+ نوشته شده در  یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:,ساعت 20:33  توسط farzaneh 

عشق من دلم گرفته                   چرا رفتی ؟؟ نمیدونم

اگه دیگه برنگردی                    به امید کی بمونم؟؟

لحظه ای نگات میرزه               به همه چشما تودنیا

تورو داشتن آرزومه                  حتی تو خواب و تو رویا

وقتی تو سیاهی شب                  تن تو  تو خواب نازه

یه کسی یه جای دنیا                  با تو رویاشو میسازه

وقتی دلتنگ تو میشه                 واسه دیدت بیقراره

نمیتونه حتی بی تو                   چشماشو رو هم بزاره

نمیتونه حتی بی تو                   چشماشو رو هم بزاره

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

عشق من از وقتی رفتی           خنده رو لبم نیومد

بدجوری هواتو کردم                 به خدا صبرم سر اومد

لحظه ای نگات میرزه               به همه چشما توی دنیا

تورو داشتن آرزومه                 حتی تو خواب و تو رویا

وقتی تو سیاهی شب                 تن تو  تو خواب نازه

یه کسی یه جای دنیا                  با تو رویاشو میسازه

وقتی دلتنگ تو میشه                واسه دیدت بیقراره

نمیتونه حتی بی تو                   چشماشو رو هم بزاره

نمیتونه حتی بی تو                   چشماشو رو هم بزاره

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

                بی تو دنیا رو نمیخوام

 

    

+ نوشته شده در  یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:42  توسط farzaneh