eshghe payan napazir...

وعشق و عشق و عشق ...

درباره من
آخخخخ..... چی میشه گفت جز *عشق وعشق وعشق .......*
منوی اصلی
تازه ترین مطالب
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
نویسندگان
لینکدونی
پیوندها
قالب های کافه اسکین
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

با تبادل لینک موافقی؟؟؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان eshghe payan napazir... و آدرس eshghe-payan-napazir.LoxBlo g.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





طراح قالب
امکانات
 RSS 

POWERED BY
LoxBlog.COM

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 118
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 121
بازدید ماه : 254
بازدید کل : 19799
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 118
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 121
بازدید ماه : 254
بازدید کل : 19799
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1

 

یک روز دوباره می آیم : این جمله را خودش گفت.
گفت که روزی می آید اما نگفت چه روزی!
او که قلبم را شکست و رفت روزی دوباره می آید.

 

می آید و به منی که خسته و بی جانم ، جانی دوباره

 

می دهد و دوباره خاطرات شیرین با هم بودنمان را زنده می کند،
می آید و دوباره خاکستر عشق را در دلم شعله ور میکند.
 به انتظار آن روز نشسته ام تا دوباره بیاید و به این قلب شکسته ام
سر و سامان دهد. می آید تا دوباره عاشقانه بر

 

روی گونه مهربانش بوسه بزنم و دوباره به او
بگویم که دوستت دارم ای بهترینم. بیا که بدجور دلم هوای

 

تو را کرده استبیا که با یک دنیا محبت و عشق و

 

یک عالمه دلتنگی و درد دل به استقبال تو خواهم آمد.
بیا که عشق بدون ما عشق نیست ، این دنیا بدون ما زیبا نیست.
او دوباره می آید تا شبهای تیره و تارم

 

بعد از مدتها ستاره باران شود و
مهتاب مثل گذشته عاشقانه شبهای مرا نورانی کند.
به عشق آمدنت این روزهای تلخ بی

 

تو بودن را با همه غم ها و غصه ها
و گریه هایش سپری میکنم تا دوباره

 

روزی بیایی و به منی که خسته از
زندگی ام نفسی دوباره دهی. یک روز

 

دوباره می آیم : این جمله را خودش گفت.
می آید و مرا عاشقتر می کند و آن

 

لحظه است که دوباره من امیدواربه
زندگی می شوم و خوشبختی را

 

در زندگی ام تضمین می کنم.
بیا عزیزم ، با اینکه قلبم را شکستی اما همچنان درهای

 

قلبم همیشه به روی تو باز است، این قلبم به نام تو

 

و تا ابد برای تو هست. بیا و دوباره اسیر قلب بی طاقت

 

من شو ، بیا وارد همان قلبی شو که خودت آن

 

را شکستی و  ویرانه کردی .. این ویرانه قلبم را که

 

خودت با دستهای خودت ویرانه کردی آباد کن و دوباره

 

مرا که همان کویر تشنه و بی جانم را  از باران عشقت سیراب کن.
یک روز دوباره می آیم :::: آری

 

خودش گفت که روزی دوباره می آید.
می ترسم از عشق تو بمیرم اما روزی که تو می آیی را نبینم.
می ترسم آنقدر به انتظار بنشینم و نیایی و آخر

 

سر دیگر مجالی برای دیدار با تو نباشد.
می ترسم از آن روزی که تو

 

خواهی آمد و من دیگر نیستم..
آن لحظه هست که می فهمی از عشق تو

 

مرده ام… آری از عشق تو مرده ام.
پس تا خون در رگهایم جاری است و

جای قلبم  در نبود تو خالی است برگرد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  جمعه 6 خرداد 1390برچسب:,ساعت 1:48  توسط farzaneh